دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، روز سهشنبه با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در کاخ سفید دیدار میکند. رابرت ستلوف، مدیر اجرایی موسسه واشینگتن، در مقالهای در نشریه هیل مینویسد گفتوگوی آنها بر خاورمیانهای متمرکز خواهد بود که در آن قدرت نظامی اسرائیل تعادل قوا را بیش از هر زمان دیگری در دهههای اخیر بهنفع آمریکا و متحدانش تغییر داده است.
او در ادامه میافزاید چالش ترامپ این است که چگونه از این لحظه بهره ببرد. با توجه به تحولات منطقه و تضعیف محور مقاومت، این لحظهای نادر در خاورمیانه است. فرصت بیش از مخاطره است و قدرت و نفوذ آمریکا، در صورت اعمال هوشمندانه، میتواند به پیشرفتهایی منجر شود که پیشتر تصورناپذیر به نظر میرسیدند.
ترامپ از همین شرایط استفاده کرد و با تهدید به «تاوان سخت» توافق آتشبس در غزه را به سرانجام رساند. او اکنون این پتانسیل را دارد که نظمی جدید در منطقه ایجاد کند، نظمی که بر پایه کمیابترین عنصر در خاورمیانه، یعنی صلح، بنا شده باشد.
به نوشته ستلوف، ترامپ در چهار سال آینده فرصتی واقعی دارد که با همکاری شرکای اسرائیلیاش، در پنج جبهه سوریه، لبنان، عربستان سعودی، کشورهای عربی و اسلامی و فلسطینیها به توافقهای صلح دست یابد. شگفتانگیز به نظر میرسد اما خیال واهی نیست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در مورد سوریه و لبنان، گام نخست این است که پایههای ملیگرایانه دولتهای جدید در این کشورها تقویت شود تا قدرتهای خارجی مانند جمهوری اسلامی و ترکیه نتوانند در پشت صحنه نفوذ و سلطه داشته باشند.
در بیروت، این بهمعنای هشدار به دولت جدید است تا از «وحدت ملی» بیش از اندازهای که به قدرتگیری و تثبیت مجدد حزبالله منجر شود جلوگیری کند؛ و در دمشق، این بهمعنای ارائه مشوقهایی به رهبری جدید سنی برای تکمیل اخراج نیروهای روسیه از پایگاههای نظامی در مدیترانه است.
نویسنده مقاله در ادامه میافزاید واشینگتن باید گامهای تدریجی را تشویق کند، پیش از آنکه در پی پیمانهای صلح کامل و بلندمدت باشد. تمام این موارد با پیشرفت در روابط با عربستان سعودی تسهیل خواهد شد.
به نوشته ستلوف، چنین توافقی تحولی عظیم خواهد بود و دری را برای مجموعهای گستردهتر از کشورهای عربی و اسلامی باز خواهد کردــ از شرکای شورای همکاری خلیج فارس در ریاض گرفته تا کشورهای دوردستتری مانند اندونزی و موریتانیــ تا آنها نیز توافق با اسرائیل را امضا کنند.
محرک اصلی این تحول شامل دو بخش است؛ نخست، برقراری آرامش پایدار در غزه که بر توافق آتشبس و آزادی گروگانها استوار است و هماکنون در جریان است. دوم، تعهد اسرائیل به آغاز روندی سیاسی با فلسطینیان که هم دارای چارچوب زمانی مشخص (مسئله مهم برای عربستان سعودی) و هم مبتنی بر شرایط خاص (نیاز اسرائیل) باشد. جمع کردن این دو مولفه در یک معادله کاری پیچیده اما امکان پذیر است.
یکی از دشواریها متقاعد کردن بنیامین نتانیاهو به سرمایهگذاری در روندی سیاسی است که بدون نقشآفرینی تشکیلات خودگردان فلسطین تحققپذیر نخواهد بود. تشکیلات خودگردان با تمام ضعفها و ایرادها تنها گزینه عملی برای جلوگیری از تداوم کنترل حماس بر غزه است.
اگر ترامپ چشمانداز صلح با تمامی همسایگان، از جمله عربستان سعودی، را به معادله اضافه کند، ممکن است شرایط تغییر کند.
ستلوف مینویسد البته این باغ گل احتمالی خاورمیانه همچنان مملو از میدانهای مین است. حماس ممکن است آتشبس را نقض کند و جنگ را از سر بگیرد. سیاستمداران لبنانی ممکن است فرصت بازسازی کشور را از دست بدهند و زمینه بازگشت حزبالله فراهم شود. رهبری جدید سوریه ممکن است به ریشههای جهادیاش بازگردد و به آغاز دوباره جنگ داخلی منجر شود.
و بدترین سناریو این است که جمهوری اسلامی ایران برای جبران ضعفهای نظامیاش، به سوی گریز هستهای برود که نه تنها امیدهای صلح را از بین ببرد، بلکه آغازگر رقابت منطقهای برای دستیابی به تسلیحات هستهای باشد.
ستلوف در پایان مینویسد جلوگیری از تمامی این سناریوهای نامطلوب نیازمند مهارت، پافشاری، خلاقیت و میزان قابلتوجهی دیپلماسی خطرپذیری است. اما در تصویر کلیتر، وضعیت فعلی بسیار بهتر از شش ماه پیش است که قدرت اسرائیل شروع به تغییر واقعیتهای ممکن کرد. تبدیل این امکان به واقعیت از گفتوگوی ترامپ و نتانیاهو آغاز میشود.